خواجوی کرمانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 845

1. ای شمع چگل دوش در ایوان که بودی

2. وی سرو روان دی بگلستان که بودی

3. وی آیت رحمت که کست شرح نداند

4. کی بود نزول تو و در شان که بودی

5. چون صبح برآمد به سر بام که رفتی

6. چون شام در آمد بشبستان که بودی

7. کین بر که کشیدی و کمان بر که گشادی

8. قلب که شکستی و بمیدان که بودی

9. ای کام روانم لب چون آب حیاتت

10. در ظلمت شب چشمهٔ حیوان که بودی

11. دیشب که مرا جان و دل از داغ تو می‌سوخت

12. آرام دل و آرزوی جان که بودی

13. برطرف چمن بلبل خوش خوان که گشتی

14. درصحن گلستان گل خندان که بودی

15. تا از دل و جان زان تو گشتیم چو خواجو

16. آخر بنگوئی که تو خود زان که بودی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* زدیدار تو از یوسف زلیخا مهر برگیرد
* چراغ دیده یعقوب از روی تو درگیرد
شعر کامل
صائب تبریزی
* غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
* ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست
شعر کامل
حافظ
* گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
* دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد
شعر کامل
هاتف اصفهانی