محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 125

1. فغان که همسفر غیر شد حبیب و برفت

2. مرا گذاشت درین مملکت غریب و برفت

3. چو گفتمش که نصیبم دگر ز لعل تو نیست

4. گشود لب به تبسم که یا نصیب و برفت

5. چو گفتمش که دگر فکر من چه خواهد بود

6. به خنده گفت که فکر رخ حبیب و برفت

7. چو گفتمش که مرا کی ز ذوق خواهد کشت

8. نوید آمدنت گفت عنقریب و برفت

9. رقیب خواست که از پا درآردم او نیز

10. مرا نشاند به کام دل رقیب و برفت

11. نشست برتنم از تاب تب عرق چندان

12. که دست شست ز درمان من طبیب و برفت

13. ز دست محتشم آن گل کشد دامن وصل

14. گذاشت خواری هجران به عندلیب و برفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
* یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
شعر کامل
حافظ
* سرو از آن پای گرفتست به یک جای مقیم
* که اگر با تو رود شرمش از آن ساق آید
شعر کامل
سعدی
* درون خامه هر گدا شهنشاهی است
* قدم برون منه از حد خویش، سلطان باش
شعر کامل
صائب تبریزی