محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 177

1. بس که روز و شبم از دل سپه غم گذرد

2. کاروان طرب و شادی از آن کم گذرد

3. لرزه‌ام بر رگ جان افتد و افتم درپات

4. باد اگر از سر آن طره پرخم گذرد

5. از خیالش خجلم بس که شب و روز مرا

6. در دل پر شرر و دیدهٔ پر نم گذرد

7. چون غجک دم به دم آید ز دلم نالهٔ زار

8. تیر عشق از رگ جان بس که دمادم گذرد

9. ملکی ماه زمین گشته که از پرتو او

10. هر شب از غرفهٔ مه نعرهٔ آدم گذرد

11. اگر از سوختن داغ کشد دست اولی است

12. هر که در خاطرش اندیشه مرهم گذرد

13. محتشم را دم آخر چو رسیدی بر سر

14. آن قدر بر سر اوباش که از هم گذرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کسی که عیب ترا پیش چشم بنگارد
* ببوس دیده او را که بر تو حق دارد
شعر کامل
صائب تبریزی
* عاشق از بار لباس عاریت آسوده است
* بید مجنون را کلاه و جامه از موی خودست
شعر کامل
صائب تبریزی
* عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
* در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است
شعر کامل
حافظ