محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 221

1. گر بر من آرمیده سمندش گذر کند

2. او صد هزار تندی ازین رهگذر کند

3. زان لعل اگر دهد همه دشنام آن نگار

4. صد بار از مضایقه خونم جگر کند

5. چشمش چو کار من به نخستین نگاه ساخت

6. نگذاشت غمزه‌اش که نگاه دگر کند

7. دی گرمیش به غیر نه از روی قهر بود

8. افروخت آتشی که مرا گرمتر کند

9. پیکان او ز سینه من می‌کشد طبیب

10. کو باده اجل که مرا بی خبر کند

11. آواره‌ای کجاست که در کوی عاشقی

12. با خاک ره نشیند و با ما به سر کند

13. گر جان کشی به کین ز تن محتشم برون

14. باور مکن که مهر تو از دل به در کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پا کشیدن مشکل است از خاک دامنگیر عشق
* هر که را چون سرو اینجا پای در گل ماندماند
شعر کامل
صائب تبریزی
* جهان چون بزاری برآید همی
* بدو نیک روزی سرآید همی
شعر کامل
فردوسی
* به هر جنسی که می گیرند اخلاص و وفا خوب است
* پس از عمری گذر افتاده بر ما کاروانی را
شعر کامل
نظیری نیشابوری