محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 231

1. آسودگان چو نشئه درد آرزو کنند

2. آیند و خاک کشتهٔ تیغ تو بو کنند

3. یک دم اگر ستم نکنی میرم از الم

4. بیچاره آن کسان که به لطف تو خو کنند

5. ای دل رسی چه بر در بیت‌الحرام وصل

6. کاری مکن که بر رخ ما در فرو کنند

7. کو صبر با دو چشم نظر باز خویش را

8. تگزارم از حسد که نگاهی درو کنند

9. ساقی مزن به زهد فروشان صلای می

10. زین قوم بدنماست که کاری نکو کنند

11. از روی زاهدان نرود گرد تیرگی

12. صد بار اگر به چشمه کوثر وضو کنند

13. پویندگان خلد برین را خبر کنید

14. تا همچو محتشم به خرابات رو کنند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بوی گل و بانگ مرغ برخاست
* هنگام نشاط و روز صحراست
شعر کامل
سعدی
* همیشه نرگس مست تو را بیمار می‌بینم
* ولی در عین بیماریش مردم‌دار می‌بینم
شعر کامل
سلمان ساوجی
* ریزش این تنگ چشمان تشنگی می آورد
* وای بر کشتی که خواهد آب ازین غربال ها
شعر کامل
صائب تبریزی