محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 282

1. ز خواب دیده گشاد وز رخ نقاب کشید

2. هزار تیغ ز مژگان برآفتاب کشید

3. نه اشک بود که چشمش به قتلم از مژه راند

4. که ریخت خون من و تیغ خود به آب کشید

5. ز غم هلاک شدم در رکاب بوسی او

6. که پا ز دست من از حلقهٔ رکاب کشید

7. خدنگ فتنه ز دل میفتاد کج دو سه روز

8. به چشم بد دگر این تیر را که تاب کشید

9. نمود دوش به من رخ ولی دمی که مرا

10. حواس رخت به خلوت سرای خواب کشید

11. دمی که ماند فلک عاجز چشیدن آن

12. به قدرت عجبی عاشق خراب کشید

13. دلم به بزم تو با غیر بود عذرش خواه

14. که گرچه داشت بهشتی بسی عذاب کشید

15. هلاک ساز مرا پیش از آن که شهره شوی

16. که کارم از تو به زاری و اضطراب کشید

17. به وصف ساده رخان محتشم کتابی ساخت

18. ولی چو دید خطت خط بر آن کتاب کشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلاهای سیه را جمع کردند
* ازان زلف پریشان آفریدند
شعر کامل
صائب تبریزی
* در گلستانی کان گلبن خندان بنشست
* سرو آزاد به یک پای غرامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی
* وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
شعر کامل
سعدی