محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 412

1. با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم

2. ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم

3. هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاند

4. آن قدر کز رخ شرم تو خجل گردیدم

5. اسب جرات چو هوس تاخت به جولانگه عشق

6. من رخ از عرصهٔ راحت طلبی تابیدم

7. استخوان‌بندی شطرنج جهان کی شده بود

8. صبح ابداع که من مهر تو می‌ورزیدم

9. هجر چون اسب حریفان مسافر زین کرد

10. عرصه خالی شد از آشوب و من آرامیدم

11. آن دلارام که منصوبه طرازی فن اوست

12. بیدقی راند که صد بازی از آن فهمیدم

13. فکر خود کن تو هم ای دل که به تاراج بساط

14. شاه عشق آمد و من خانهٔ خود برچیدم

15. محتشم از تو و از قدر تو افسوس که من

16. پشه و پیل درین عرصه برابر دیدم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هله نومید نباشی که تو را یار براند
* گرت امروز براند نه که فردات بخواند
شعر کامل
مولوی
* به ادب نافه گشایی کن از آن زلف سیاه
* جای دل‌های عزیز است به هم برمزنش
شعر کامل
حافظ
* آن خط عنبرشکن بر برگ گل دانی چراست
* نافه مشکست کاندر جیب نسرین کرده‌اند
شعر کامل
خواجوی کرمانی