محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 551

1. بر دل فکنده پرتو نادیده آفتابی

2. در پرده بازی کرد رخساره در نقابی

3. در بحر دل هوائی گردیده شورش انگیز

4. وز جای خویش جنبید دریای اضطرابی

5. بی‌باک خسروی داد فرمان به غارت جان

6. دیوانه لشگری تاخت بر کشور خرابی

7. گنجشک را چه طاقت در عرصه‌ای که آنجا

8. گرم شکار گردد سیمرغ کش عقابی

9. خاشاک کی بماند بر ساحل سلامت

10. از قلزمی که خیزد آتش‌فشان سحابی

11. بر رخش عبرت ای دل زین نه که می‌دهد باز

12. دادسبک عنانی صبر گران رکابی

13. از ما اثر چه ماند در کشوری که راند

14. کام از هلاک درویش سلطان کامیابی

15. از نیم رشحه امروز پا در گلم چه سازم

16. فردا که گردد این نم از سرگذشته آبی

17. زان لب که می‌فشاند بر سایل آب حیوان

18. جان تشنه سئوالیست من کشته جوابی

19. دیروز با تو دل را صدپرده در میان بود

20. امروز در میان نیست جز پردهٔ حجابی

21. ای محتشم درین بزم مردانه کوش کایام

22. بهر تو کرده در جام مردآزما شرابی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از لاله همی لعل کند کبک دری پر
* وز سبزه همی سبز کند زاغ سیه بال
شعر کامل
فرخی سیستانی
* هر کرا اسرار کار آموختند
* مهر کردند و دهانش دوختند
شعر کامل
مولوی
* سعدیا عمر گران مایه به پایان آمد
* همچنان قصه سودای تو را پایان نیست
شعر کامل
سعدی