محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 588

1. نگشتی یار من تا طور یاریهای من بینی

2. نبردی دل ز من تا جان سپاریهای من بینی

3. ندادی اختیار کشتن من ترک چشمت را

4. که در جان باختن بی‌اختیاریهای من بینی

5. دگرگون حال زان خالم نکردی تا حسودان را

6. بر آتش چون سپند از بی‌قراریهای من بینی

7. گران بارم نکردی از غم مرد آزمای خود

8. که با نازک دلیها بردباریهای من بینی

9. نشد در جام بهر امتحانم بادهٔ وصلت

10. که با چندین هوس پرهیزگاریهای من بینی

11. به قصد جان نخواندی دادی از نقد وفا بر من

12. که در نرد محبت خوش قماریهای من بینی

13. نکردی محرم رازم که بهر امتحان هم خود

14. به غمازی درآیی رازداریهای من بینی

15. نکردی ذکر خود را زیور لفظم که چون خوانی

16. کتاب عاشقان را یادگاریهای من بینی

17. نشد کاری به جنبش کلک فکر محتشم یعنی

18. نگار من شوی دیوان نگاریهای من بینی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رزق ما آید به پای میهمان از خوان غیب
* میزبان ماست هر کس می شود مهمان ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* صلاح از ما چه می‌جویی که مستان را صلا گفتیم
* به دور نرگس مستت سلامت را دعا گفتیم
شعر کامل
حافظ
* چاره من مرهم کافوری صبح است و بس
* من که دارم بر جگر داغی ز هر اختر جدا
شعر کامل
صائب تبریزی