محتشم کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 594

1. مرا حرص نگه هردم به رغبت می‌برد جائی

2. که هست آفت گمار از غمزه بر من چشم شهلائی

3. زیاد حور و فکر خلد اگر غافل زیم شاید

4. که می‌بینم عجب روئی و می‌باشم عجب جائی

5. یکی از عاشقان چشم مردم پرورش می‌شد

6. اگر می‌بود نرگس را چو مردم چشم بینائی

7. چو ممکن نیست بودن بی‌بلا بسیار ممنونم

8. که افکندست عشقم در بلای سرو بالائی

9. ندانم چون کنم در صحبت او حفظ دین خود

10. که چشمش می‌کند تاراج ایمانم به ایمائی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چرخ را آرامگاه عافیت پنداشتم
* آشیان کردم تصور ،خانه صیاد را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ثنا و حمد بی‌پایان خدا را
* که صنعش در وجود آورد ما را
شعر کامل
سعدی
* عشق یکرنگی تقاضا می کند وین روشن است
* ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را
شعر کامل
جامی