مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1530

1. من و تو دوش شب بیدار بودیم

2. همه خفتند و ما بر کار بودیم

3. حریف غمزه غماز گشتیم

4. به پیش طره طرار بودیم

5. بیا تا ظاهر و پیدا بگوییم

6. که با عشق نهانی یار بودیم

7. اگر چه پیش و پس آن جا نگنجد

8. به پیش صانع جبار بودیم

9. عجب نبود اگر ما را ندیدند

10. که ما در مخزن اسرار بودیم

11. بیاوردیم درها ارمغانی

12. که یعنی ما به دریابار بودیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم
* بیا کز چشم بیمارت هزاران درد برچینم
شعر کامل
حافظ
* هشیار به هنگامۀ محشر نتوان رفت
* ای کاش که از سایۀ تاکم گذرانند
شعر کامل
حزین لاهیجی