مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2861

1. چند روز است که شطرنج عجب می‌بازی

2. دانه بوالعجب و دام عجب می‌سازی

3. کی برد جان ز تو گر ز آنک تو دل سخت کنی

4. کی برد سر ز تو گر ز آنک بدین پردازی

5. صفت حکم تو در خون شهیدان رقصد

6. مرگ موش است ولیکن بر گربه بازی

7. بدگمان باشد عاشق تو از این‌ها دوری

8. همه لطفی و ز سر لطف دگر آغازی

9. همچو نایم ز لبت می‌چشم و می‌نالم

10. کم زنم تا نکند کس طمع انبازی

11. نای اگر ناله کند لیک از او بوی لبت

12. برسد سوی دماغ و بکند غمازی

13. تو که می ناله کنی گر نه پی طراری است

14. از گزافه تو چنین خوش دم و خوش آوازی

15. نه هر آواز گواه است خبر می‌آرد

16. این خبر فهم کن ار همنفس آن رازی

17. ای دل از خویش و از اندیشه تهی شو زیرا

18. نی تهی گشت از آن یافت ز وی دمسازی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر کسی وصف او ز من پرسد
* بیدل از بینشان چه گوید باز
شعر کامل
سعدی
* ببین ای پند گو آه من و بر مجمع دیگر
* چراغ خویش روشن کن که اینجا باد می‌آید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* معلّم چون تو شوخی را ندانست
* بجز درس جفا تعلیم کردن
شعر کامل
جامی