مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2985

1. مه طلعتی و شهره قبایی بدیده‌ای

2. خوبی و آتشی و بلایی بدیده‌ای

3. چشمی که مستتر کند از صد هزار می

4. چشمی لطیفتر ز صبایی بدیده‌ای

5. دولت شفاست مر همه را وز هوای او

6. دولت پیش دوان که شفایی بدیده‌ای

7. سایه هماست فتنه شاهان و این هما

8. جویای شاه تا که همایی بدیده‌ای

9. ای چرخ راست گو که در این گردش آن چنان

10. خورشیدرو و ماه لقایی بدیده‌ای

11. ای دل فنا شدی تو در این عشق یا مگر

12. در عین این فنا تو بقایی بدیده‌ای

13. هر گریه خنده جوید و امروز خنده‌ها

14. با چشم لابه گر که بکایی بدیده‌ای

15. جان را وباست هجر تو سوزان آن لطف

16. مهلکتر از فراق وبایی بدیده‌ای

17. تو خاک آن جفا شده‌ای وین گزاف نیست

18. در زیر این جفا تو وفایی بدیده‌ای

19. شاهی شنیده‌ای چو خداوند شمس دین

20. تبریز مثل شاه تو جایی بدیده‌ای


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد
* خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد
شعر کامل
مولوی
* از صحبت نیکان نشود طینت بدنیک
* بادام همان تلخ برون از شکر آید
شعر کامل
صائب تبریزی
* من از بیگانگان دیگر ننالم
* که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
شعر کامل
حافظ