مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 309

1. واجب کند چو عشق مرا کرد دل خراب

2. کاندر خرابه دل من آید آفتاب

3. از پای درفتاده‌ام از شرم این کرم

4. کان شه دعام گفت همو کرد مستجاب

5. بس چهره کو نمود مرا بهر ساکنی

6. گفتم که چهره دیدم و آن بود خود نقاب

7. از نور آن نقاب چو سوزید عالمی

8. یا رب چگونه باشد آن شاه بی‌حجاب

9. بر من گذشت عشق و من اندر عقب شدم

10. واگشت و لقمه کرد و مرا خورد چون عقاب

11. برخوردم از زمانه چو او خورد مر مرا

12. در بحر عذب رفتم و وارستم از عذاب

13. آن را که لقمه‌های بلاها گوار نیست

14. زانست کو ندید گوارش از این شراب

15. زین اعتماد نوش کنند انبیا بلا

16. زیرا که هیچ وقت نترسد ز آتش آب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو را اگر نفسی ماند جز که عشق مکار
* که چیست قیمت مردم هر آنچ می‌جوید
شعر کامل
مولوی
* کوه و دریا و درختان همه در تسبیح‌اند
* نه همه مستمعی فهم کنند این اسرار
شعر کامل
سعدی
* بناهای آباد گردد خراب
* ز باران وز تابش آفتاب
شعر کامل
فردوسی