مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 315

1. چشم‌ها وا نمی‌شود از خواب

2. چشم بگشا و جمع را دریاب

3. بنگر آخر که بی‌قرار شدست

4. چشم در چشم خانه چون سیماب

5. گشت شب دیر و خلق افتادند

6. چون ستاره میانه مهتاب

7. هم سیاهی و هم سپیدی چشم

8. از می خواب هر دو گشت خراب

9. جمله اندیشه‌ها چو برگ بریخت

10. گرد بنشست بر همه اسباب

11. عقل شد گوشه‌ای و می‌گوید

12. عقل اگر آن تست هین دریاب

13. بنگی شب نگر که چون دادست

14. جمله خلق را از این بنگاب

15. چشم در عین و غین افتادست

16. کار بگذشت از سؤال و جواب

17. آن سواران تیزاندیشه

18. همه ماندند چون خران به خلاب


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه کند سختی ایام به دلهای دو نیم؟
* سنگ با پسته خندان چه تواند کردن؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* فارغ ز لباس عافیت باش چو نخل
* بر خاک نشین و سربلند همه باش
شعر کامل
خاقانی
* فرو شوی ای معلّم لوح بیداد
* که یار این حرف پیش از مکتب آموخت
شعر کامل
جامی