مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3179

1. این طریق دارهم یا سندی و سیدی

2. اهد الی وصالهم، ذبت من‌التباعد

3. ای که به قصد نیمشب بسته نقاب آمدی

4. آن همه حسن و نیکوی نست مناسب بدی

5. یافئتی فدیتکم فی امل اتیتکم

6. قد قطعت وسایلی حیلة قول حاسد

7. جان شهان و حاجبان! چشم و چراغ طالبان

8. بی‌تو ز جان و جا شدم، تو ز برم کجا شدی؟

9. یا ملک الا یا من، یا شرف الاماکن

10. جتک کی تعیذنی، سطوة کل معتدی

11. یار سرور و دولتم، خواجهٔ هر سعادتم

12. لیک تو با همه جفا خوشتر ازین همه بدی

13. رحمتکم محیطة، رافتکم بسیطة

14. سادتنا، تقبلو توبة کل عابد

15. مست میی نمی‌شوم، جز ز شراب اولین

16. ده قدحی، چه کم شود از خم فضل ایزدی؟

17. طلعتکم بدورنا، بهجتنا و نورنا

18. ظل خیال طیفکم دولة کل ماجد

19. ای دل خسته هان و هان، تا نرمی ز سرخوشان

20. پا نکشی ز عاشقان، ورنه جهود و مرتدی

21. قبلتنا خیالهم لذتنا دلالهم

22. یا سندی، جمالهم فتنة کل زاهد

23. قدر وصالشان بدان یاد کن، آنک پیش ازین

24. همچو زنان تعزیت بر سر و رو همی زدی

25. خادعنی و غرنی، هیجنی و جرنی

26. نور هلال وصلکم من افق مشید

27. ای دل مست جست‌وجو، صورت عشق را بگو

28. «بر دو جهان خروج کن، هرچه کنی میدی »


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کس در جهان ندارد یک بنده همچو حافظ
* زیرا که چون تو شاهی کس در جهان ندارد
شعر کامل
حافظ
* شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
* کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها
شعر کامل
حافظ
* دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس
* گفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کند
شعر کامل
حافظ