مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 573

1. برآمد بر شجر طوطی که تا خطبه شکر گوید

2. به بلبل کرد اشارت گل که تا اشعار برگوید

3. به سرو سبز وحی آمد که تا جانش بود در تن

4. میان بندد به خدمت روز و شب‌ها این سمر گوید

5. همه تسبیح گویانند اگر ماهست اگر ماهی

6. ولیکن عقل استادست او مشروحتر گوید

7. درآید سنگ در گریه درآید چرخ در کدیه

8. ز عرش آید دو صد هدیه چو او درس نظر گوید

9. هزاران سیمبر بینی گشاییده بر او سینه

10. چو آن عنبرفشان قصه نسیم آن سحر گوید

11. که را ماند دل آن لحظه که آن جان شرح دل گوید

12. که را ماند خبر از خود در آن دم کو خبر گوید

13. حدیث عشق جان گوید حدیث ره روان گوید

14. حدیث سکر سر گوید حدیث خون جگر گوید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود
* قدمی نه به وداعش که روان خواهد شد
شعر کامل
حافظ
* رنگین سخنان درسخن خویش نهادنند
* از نکهت خود نیست به هر حال جدا گل
شعر کامل
صائب تبریزی
* نازها زان نرگس مستانه‌اش باید کشید
* این دل شوریده تا آن جعد و کاکل بایدش
شعر کامل
حافظ