مولوی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 665

1. خنک جانی که او یاری پسندد

2. کز او دوریش خود صورت نبندد

3. تو باشی خنده و یار تو شادی

4. که بی‌شادی دهان کس نخندد

5. تو باشی سجده و یار تو تعظیم

6. که بی‌تعظیم هرگز سر نخنبد

7. تو باشی چون صدا و یار غارت

8. چو آوازی به نزد کوه و گنبد

9. تو آدینه بوی او وقت خطبه

10. نه ز آدینه جدا چون روز شنبد

11. نگر آخر دمی در نحن اقرب

12. نظر را تا نجنباند نجنبد

13. خیالی خوش دهد دل زان بنازد

14. خیالی زشت آرد دل بتندد

15. بر او مسخره آمد دل و جان

16. گه از صله گه از سیلیش رندد

17. مزن سیلی چنانک گیج گردم

18. ز گیجی دور افتم ز اصل و مسند

19. خمش تا درس گوید آن زبانی

20. که لا باشد به پیشش صد مهند

21. اگر گویی تو نی را هی خمش کن

22. بگوید با لبش گو ای مؤید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با وجود رخ و بالای تو کوته نظریست
* در گلستان شدن و سرو خرامان دیدن
شعر کامل
سعدی
* دل ز گیسوی تو بگسست و به ابرو پیوست
* کار زنجیری عشق تو به شمشیر افتاد
شعر کامل
فروغی بسطامی
* آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
* هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شعر کامل
حافظ