مولوی_مثنوی معنویدفتر سوم (فهرست)

شماره 119 - شرح آن کور دوربین و آن کر تیزشنو و آن برهنه دراز دامن

1. کر امل را دان که مرگ ما شنید

2. مرگ خود نشنید و نقل خود ندید

3. حرص نابیناست بیند مو بمو

4. عیب خلقان و بگوید کو بکو

5. عیب خود یک ذره چشم کور او

6. می‌نبیند گرچه هست او عیب‌جو

7. عور می‌ترسد که دامانش برند

8. دامن مرد برهنه چون درند

9. مرد دنیا مفلس است و ترسناک

10. هیچ او را نیست از دزدانش باک

11. او برهنه آمد و عریان رود

12. وز غم دزدش جگر خون می‌شود

13. وقت مرگش که بود صد نوحه بیش

14. خنده آید جانش را زین ترس خویش

15. آن زمان داند غنی کش نیست زر

16. هم ذکی داند که او بد بی‌هنر

17. چون کنار کودکی پر از سفال

18. کو بر آن لرزان بود چون رب مال

19. گر ستانی پاره‌ای گریان شود

20. پاره گر بازش دهی خندان شود

21. چون نباشد طفل را دانش دثار

22. گریه و خنده‌ش ندارد اعتبار

23. محتشم چون عاریت را ملک دید

24. پس بر آن مال دروغین می‌طپید

25. خواب می‌بیند که او را هست مال

26. ترسد از دزدی که برباید جوال

27. چون ز خوابش بر جهاند گوش‌کش

28. پس ز ترس خویش تسخر آیدش

29. همچنان لرزانی این عالمان

30. که بودشان عقل و علم این جهان

31. از پی این عاقلان ذو فنون

32. گفت ایزد در نبی لا یعلمون

33. هر یکی ترسان ز دزدی کسی

34. خویشتن را علم پندارد بسی

35. گوید او که روزگارم می‌برند

36. خود ندارد روزگار سودمند

37. گوید از کارم بر آوردند خلق

38. غرق بی‌کاریست جانش تابه حلق

39. عور ترسان که منم دامن کشان

40. چون رهانم دامن از چنگالشان

41. صد هزاران فضل داند از علوم

42. جان خود را می‌نداند آن ظلوم

43. داند او خاصیت هر جوهری

44. در بیان جوهر خود چون خری

45. که همی‌دانم یجوز و لایجوز

46. خود ندانی تو یجوزی یا عجوز

47. این روا و آن ناروا دانی ولیک

48. تو روا یا ناروایی بین تو نیک

49. قیمت هر کاله می‌دانی که چیست

50. قیمت خود را ندانی احمقیست

51. سعدها و نحسها دانسته‌ای

52. ننگری سعدی تو یا ناشسته‌ای

53. جان جمله علمها اینست این

54. که بدانی من کیم در یوم دین

55. آن اصول دین بدانستی ولیک

56. بنگر اندر اصل خود گر هست نیک

57. از اصولینت اصول خویش به

58. که بدانی اصل خود ای مرد مه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شراب لعل و جای امن و یار مهربان ساقی
* دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد
شعر کامل
حافظ
* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* زلف پر چین تو مشاطه شبی شانه نکرد
* که دو صد خون به دل محرم و بیگانه نکرد
شعر کامل
فروغی بسطامی