ناصرخسرو_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیدهٔ شمارهٔ 86

1. ز بند آز بجز عاقلان نرسته‌ستند

2. دگر به تیغ طمع حلق خویش خسته‌ستند

3. طمع ببر تو ز بیشی که جمله بی طمعان

4. ز دست بند ستمگاره دهر جسته‌ستند

5. گوزن و گور که استام زر نمی‌جویند

6. زقید و بند و غل و برنشست رسته‌ستند

7. و گر بر اسپ ستام است، لاجرم گردنش

8. چو بندگان ذلیل و حقیر بسته‌ستند

9. پراپرند زطمع بازو، جغدکان بی‌رنج

10. نشسته‌اند ازیشان طمع گسسته‌ستند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشق خود گر کشی بجرم محبت
* بیشتر از من کس این گناه ندارد
شعر کامل
کمال خجندی
* کافی است بهر سوختنم یک نگاه گرم
* آتش به جانم از سخن آتشین مزن
شعر کامل
صائب تبریزی
* بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
* که تاب من به جهان طره فلانی داد
شعر کامل
حافظ