نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 103

1. چه باشد ار دهدم روزگار چندان بخت

2. که روی دوست ببینم، دریغ کو آن بخت

3. گذشت عمر و برون نامد از وبال اختر

4. فرو شدیم به درد و نکرد درمان بخت

5. به سوز ناله و فریاد من نشد بیدار

6. دمی ز خواب تغافل زهی تن آسان بخت

7. نه بخت آن‌که کند توبه از فضولی دل

8. نه روی آن‌که شود بعد از این به سامان بخت

9. چگونه جمع بود خاطرم که می‌بینم

10. چو زلف دوست سر آسیمه و پریشان بخت

11. چنان نزار شدم در فراق دوست که عقل

12. دو چشم خیره بماند از من گریزان بخت

13. ستیزه می‌کند و می‌رود به طنّازی

14. ز دور بر من عاجز به خیره خندان بخت

15. ز بخت چند کنم استعانت اندر عشق

16. هنوز باش کزین ورطه چون برد جان بخت

17. نزاریا چو چنین شد صلاح دانی چیست؟

18. که امتحان نکنی عهد سست‌ پیمان بخت

19. ز خویشتن به در آی و به خویشتن بگذار

20. زمانه را و ازین بیشتر مرنجان بخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طریق صدق بیاموز از آب صافی دل
* به راستی طلب آزادگی ز سرو چمن
شعر کامل
حافظ
* بر گل خودروی رویت کبروی حسن از اوست
* سبزهٔ سیراب را بنگر چو نیلوفر در آب
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* خواهم از تیغت پس از قتل استخوان خود قلم
* تا کنم شرح غمت بر لوح خاک خود رقم
شعر کامل
جامی