نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 322

1. تو را سری که به پیمان من درآری نیست

2. مرا دلی که به دست غمش سپاری نیست

3. سر تو دارم اگر تیغ می زنی و تو را

4. دلی که کار غریبی چو من بر آری نیست

5. شبی دمی قدمی رنجه کن اگر چه مرا

6. به قدر عزّت تو دست حق گزاری نیست

7. نه زر که در قدمت ریزم و نه دست که دل

8. به زور باز ستانم ورای زاری نیست

9. علاج درد دلم مرگ می کند چه کنم

10. که سخت جانم و جان دادن اختیاری نیست

11. بساز با من بی چاره چون بسوختی ام

12. بسوزی و بنسازی طریق یاری نیست

13. به چشم خوار مبین در من ای چو دیده عزیز

14. که همچو بنده عزیزی سزای خواری نیست

15. تو را اگر چه بسی عاشقان مسکین اند

16. یکی ز جمله به مسکینی نزاری نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در قیامت می شود شیرین، زبان در کام ما
* تلخی بادام ما را شور محشر می برد
شعر کامل
صائب تبریزی
* شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد
* بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد
شعر کامل
امیر معزی
* عاقبت این خانه ها ماتم سرایی می شود
* زعفران گر جای برگ کاه در گل می کنی
شعر کامل
صائب تبریزی