نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 352

1. تا دل مجنون ما راه قلندر گرفت

2. هر چه نه لیلیش بود از همه دل برگرفت

3. سر به گریبان عشق برزد و مردانه وار

4. جان به میان برنهاد دامن دل برگرفت

5. عشق چو از کنج غیب راه کمین برگشاد

6. دل ز سر جان برفت سر کم افسر گرفت

7. باز چو برخاستم از روش نام و ننگ

8. بار دگر طعنه زن ولوله از سر گرفت

9. بی خبران را چه بیم از اثر برق عشق

10. عشق نه آن است کو با همه کس درگرفت

11. در حق هر بی هنر عشق نظر کی کند

12. خضر به مقصد رسید رنج سکندر گرفت

13. سوز نزاری ز جان بس که علم برکشید

14. قبّه ی مینا بسوخت گنبد اخضر گرفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حیله در شرع محبت بازی خود دادن است
* خون خصم خویش را پرویز نامردانه ریخت
شعر کامل
صائب تبریزی
* ای خون دوستانت به گردن، مکن بزه
* کس برنداشتست به دستی دو خربزه
شعر کامل
رودکی
* دی گله‌ای ز طره‌اش کردم و از سر فسوس
* گفت که این سیاه کج گوش به من نمی‌کند
شعر کامل
حافظ