نزاری قهستانی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 805

1. یک امشبی که به خدمت به باده بنشستم

2. مکن به بی ادبی سرزنش که بس مستم

3. اگر اشارتِ بوسی کنم مکن منعم

4. وگر به حلقۀ زلفت برم مبر دستم

5. تو بس غریب نوازی اگر نه باده به دست

6. مرا چه زهره که هم زانوی تو بنشستم

7. نه حّدِ مرتبۀ هم چو من ضعیفی بود

8. که دل به چون تو حریفی شگرف در بستم

9. ورایِ این چه سعادت بود همین مقدار

10. کفایت است که در دولتِ تو پیوستم

11. به اختیار شدم صید زلفِ مفتولت

12. همان رمیده نی ام کز کمند می جستم

13. ز عشق باختن ار توبه کرده بودم شکر

14. که بر محبّتِ رویِ تو توبه بشکستم

15. اگر به دیدۀ من پای نهی شاید

16. برو که در قدمت هم چو خاکِ ره پستم

17. خلافِ رایِ نزاری مکن که کم یابی

18. مطیع تر ز چنین بنده ای که من هستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چه ساز بود که در پرده می‌زد آن مطرب
* که رفت عمر و هنوزم دماغ پر ز هواست
شعر کامل
حافظ
* مگوی آنچ هرگز نگفتست کس
* به مردی مکن باد را در قفس
شعر کامل
فردوسی
* صحبت ناجنس آتش رابه فریاد آورد
* آب در روغن چو باشد می کند شیون چراغ
شعر کامل
صائب تبریزی