نظیری نیشابوری_دیوانقصیده ها (فهرست)

قصیده شمارۀ 30 : این قصیده در مدح عمدة الشعرای خلّاق المعانی نادرۀ دوران خواجۀ عالمیان خواجه حسین ثنایی گفته شده

1. گهر فروش شناسد ز در بها کردن

2. که مزد من نتواند کسی ادا کردن

3. سخن چو مزد سخن هست گو نوال مباش

4. ز گنج جایزه به دخل آشنا کردن

5. شد از کسوف کرم تیره آن چنان ایّام

6. که شعله راست ز هم خواهش ضیا کردن

7. ز بس فسردگی باغ می کنم فریاد

8. که بلبلی به نوا آید از نوا کردن

9. همای اوج سخن طوطی مسیح مقال

10. که می توان به سخن هاش جان فدا کردن

11. خدیو نظم ثنایی که در مبادی فکر

12. بلند گشت ازو پایۀ ثنا کردن

13. زهی به معجز معنی امام اهل سخن

14. مسیح را به تو فرض است اقتدا کردن

15. به نسبت تو کسی کو سخن ادا نکند

16. ببایدش دگر آن گفته را قضا کردن

17. تویی که در چمن نظم کارخانۀ تست

18. ز مشگ رایحه در دامن صبا کردن

19. به مجلسی که تو دیوان شعر بگشایی

20. صبا خجل شود از ذوق غنچه وا کردن

21. ز عرض جلوه کند گاه نطق تو معنی

22. چنان که شاهد مقصود در دعا کردن

23. به زیر پردۀ نظمت عروس معنی را

24. ز عقد طبع لئيمان بود ابا کردن

25. چو ناکسش ز پی خواستن بیاراید

26. به چشم او نتوان سرمه از حیا کردن

27. هزار سال اگر دست عجز بگشايد

28. ز ابرویش گرهی مشکلست واکردن

29. ولیک حاجت دانادلان به حضرت او

30. روا بود چو دعاهای بی ریا کردن

31. چو خصم را نرسد دست بر عروس مراد

32. علاج او نبود غیر افترا کردن

33. همیشه لوح و قلم شاهدند بر سخنت

34. که خامۀ تو نرفتست بر خطا کردن

35. تبارک الله ازان خامه شکرگفتار

36. که هرگه آوریش در سخن ادا کردن

37. صرير او به بیان فصیح و فکر دقیق

38. به سلک نظم درآید پی ندا کردن

39. سخن پناها در مجلست نظیری را

40. بود ز بی ادبی بهر شعر جا کردن

41. به نزد گوهر نظمت بیان نمودن شعر

42. حديث خاک بود نزد کیمیا کردن

43. اگر به سوی ضمیر تو بگذرد فکری

44. ببایدش به دو صد بحر آشنا کردن

45. چه معجزست ندانم محیط طبع تو را

46. چو گربه زاده خود بایدش غذا کردن

47. عقيق ناب بود قابل نشان سخن

48. نگین شه نسزد سنگ آسیا کردن ب

49. به دل ربایی نظمت چه درنماند خصم

50. که جذبه کاه تواند به کهربا کردن

51. وگر امید به فيض زلال تربیت است

52. مرا رسد به سخن دعوی بقا کردن

53. رقیب لابه گری گو ز کوی دوست ببر

54. که مشکلست حکایت به طرز ما کردن

55. همیشه تا بود آزادگان طبع تو را

56. بر آسمان نظر از اوج کبریا کردن

57. قد معاند نظمت چنان خمیده شود

58. که بایدش به زمین خامه را عصا کردن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوش تویی دیده تویی وز همه بگزیده تویی
* یوسف دزدیده تویی بر سر بازار بیا
شعر کامل
مولوی
* ز حد گذشت جدایی میان ما ای دوست
* بیا بیا که غلام توام بیا ای دوست
شعر کامل
سعدی
* گرت هواست که با خضر همنشین باشی
* نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
شعر کامل
حافظ