عبید زاکانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 31

1. ز من مپرس که بر من چه حال میگذرد

2. چو روز وصل توام در خیال میگذرد

3. جهان برابر چشمم سیاه میگردد

4. چو در ضمیر من آن زلف و خال میگذرد

5. اگر هلاک خودم آرزوست منع مکن

6. مرا که عمر چنین در ملال میگذرد

7. خیال مهر تو در چشم هر سهی سرویست

8. که در حوالیش آب زلال میگذرد

9. ز بوی زلف توام روح تازه میگردد

10. سپیده‌دم که نسیم شمال میگذرد

11. من و وصال تو آن فکر و آرزو هیهات

12. که بر دماغ چه فکر محال میگذرد

13. غلام و چاکر روی چو ماه توست عبید

14. وزین حدیث بسی ماه و سال میگذرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به هر صورت که باشد عشق دل را می دهد تسکین
* که بهر کوهکن از سنگ شیرین می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی
* گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما
* گفت آنک یافت می‌نشود آنم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* ابر و باران و من و یار ستاده به وداع
* من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی