اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 106

1. حسن خوبان عزیز چندانست

2. که رخ یوسفم به زندانست

3. باش، تا او به تخت مصر آید

4. که بخندد لبی که خندانست

5. بگذارد ز دل زلیخا را

6. گر چه مانند سنگ و سندانست

7. گر چه باشد به شهر او راهت

8. مرو آنجا، که شهر بندانست

9. آن یکی را، که وصف می‌گویم

10. گر ببینی هزار چندانست

11. یاد آن زلف و یاد آن رخسار

12. داروی جان دردمندانست

13. طلب او ز ما کنید، که او

14. بعد ازین همنشین رندانست

15. مپسند آبروی خویش، که دوست

16. دشمن خویشتن پسندانست

17. از لب دیگری حدیث مگوی

18. کاوحدی را لبش بد ندانست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باز در این جوی روان گشت آب
* بر لب جو سبزه دمیدن گرفت
شعر کامل
مولوی
* اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
* حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شعر کامل
حافظ
* به هیچ دور نخواهند یافت هشیارش
* چنین که حافظ ما مست باده ازل است
شعر کامل
حافظ