اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 149

1. به وقت گل پی معشوق و باده باید رفت

2. سوار عیش تراند، پیاده باید رفت

3. چمن بسان بهشتی گشاده روی طرب

4. در آن بهشت به روی گشاده باید رفت

5. بهشت خوش نبود بی‌جمال نازک یار

6. یکی دو ره پی آن حورزاده باید رفت

7. ز سیب ساده بود شاخها به موسم گل

8. به بوی آن رخ چون سیب ساده باید رفت

9. چون سر برون نهی از شهر و روی در صحرا

10. بزرگ‌زادگی از سهر نهاده باید رفت

11. در آن زمان که به عزم طرب شوی بر پای

12. نشاط باده به سر در فتاده باید رفت

13. برای کاسه گرفتن سبو چو زد زانو

14. پیاله وار بر ایستاده باید رفت

15. ز باده پر قدحی چند نوش کرده دگر

16. به دست بر قدحی پر ز باده باید رفت

17. ازین جهان چو همی باید، اوحدی، رفتن

18. به کام داد دل خویش داده باید رفت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عاشقی پیداست از زاری دل
* نیست بیماری چو بیماری دل
شعر کامل
مولوی
* غصه ام خیزد، کای دل، سخن صبر کنی
* وه چرا گویی از آن چیز که نتوانی کرد؟
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی