اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 180

1. حال دل پیش که گویم؟ که دل ریش ندارد

2. کیست در عشق تو کو غصه ز من بیش ندارد

3. دوش گفتی که: فلان از سر تیغم نبرد جان

4. بزن و مرد مخوانش که سری پیش ندارد

5. سر درویش فدا شد به وفا در قدم تو

6. پادشه‌زادهٔ ما را سر درویش ندارد

7. قد او تیر بلا، غمزهٔ او ناوک فتنه

8. یارب، این ترک چه تیریست که در کیش ندارد؟

9. واعظ شهر مرا گفت که: دل با سخنم ده

10. چون دهد دل بتو بیچاره؟ که باخویش ندارد

11. همچو نارم بکفید از غم سیب ز نخش دل

12. دل مخوانش تو، که او عقل به اندیش ندارد

13. اوحدی را چو تو باشی، چه غم از جور رقیبان؟

14. زانکه از تیغ نترسیده غم از نیش ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من از درمان و درد و وصل و هجران
* پسندم آنچه را جانان پسندد
شعر کامل
باباطاهر
* ز آسمان بگذرم ار بر منت افتد نظری
* ذره تا مهر نبیند به ثریا نرسد
شعر کامل
سعدی
* ما را به بخت شور خود ای دوست واگذار
* بادام تلخ در خور آغوش قند نیست
شعر کامل
صائب تبریزی