اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 190

1. به دشمنان نتوان رفت و این شکایت کرد

2. که: دوست بر دل ما جور تا چه غایت کرد؟

3. لبش، که بر دل ما راه زد، جنایت نیست

4. دلم که آه زد از دست او جنایت کرد

5. بیا، که درد ترا من به جان خریدارم

6. اگر به سینه رسید، ار به جان سرایت کرد

7. لبت که آیت لطفست، قهر بر دل من

8. روا بود، چو به حکم حدیث و آیت کرد

9. کمینه پرتوی از صورت تو بتواند

10. هزار زهره و خورشید را حمایت کرد

11. کسی ندید رخت را، که وصف داند گفت

12. قمر نشان تو از دیگری روایت کرد

13. مگر ز بام رخت را مجاوران فلک

14. به آفتاب نمودند و او حکایت کرد

15. اگر به شحنه بگویند، شهر بگذارد

16. ستم، که نرگس مست تو در ولایت کرد

17. به عشق سرزنش و منع دل کفایت نیست

18. از آن که در همه عمر خود این کفایت کرد

19. نشان روی تو از هر که باز پرسیدم

20. میان عالمیانم نشان و رایت کرد

21. بریخت خون من از چشم و مردم از چپ و راست

22. درین حدیث که: با اوحدی عنایت کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دران مبین تو که شور است آب دیده عاشق
* که پرورش جز از این آب نیست مهرگیا را
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* نصیحتی کنمت یاد گیر و در عمل آر
* که این حدیث ز پیر طریقتم یادست
شعر کامل
حافظ
* درویش مکن ناله ز شمشیر احبا
* کاین طایفه از کشته ستانند غرامت
شعر کامل
حافظ