اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 206

1. بی تو دل من دمی قرار نگیرد

2. پند نصیحت کنان به کار نگیرد

3. هر چه در امکان عقل بود بگفتیم

4. این دل شوریده اعتبار نگیرد

5. داد من امروز ده، که روز ضرورت

6. یار نباشد که دست یار نگیرد

7. صید توام، ترک من مگیر، که دیگر

8. صید چنین کس به روزگار نگیرد

9. روز نباشد که در فراق رخ تو

10. روی من از خون دل نگار نگیرد

11. بر سر من گر تو خاک راه ببیزی

12. از تو دلم ذره‌ای غبار نگیرد

13. هر چه بخواهی بکن، که بندهٔ منقاد

14. حکم خداوند خویش خوار نگیرد

15. رنج کش، ای اوحدی، که بی‌المی کس

16. آرزوی خویش در کنار نگیرد

17. طالب وصلی، که بردبار نباشد

18. بوسه از آن لعل قند بار نگیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت
* که گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
شعر کامل
حافظ
* طیره جلوه طوبی قد چون سرو تو شد
* غیرت خلد برین ساحت بستان تو باد
شعر کامل
حافظ
* کشید از دامن معشوق دست از بیم رسوایی
* همین تقصیر بس تا دامن محشر زلیخا را
شعر کامل
صائب تبریزی