اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 241

1. سر عشق از خرد برون باشد

2. عشق را پیشرو جنون باشد

3. چند گویی که: عشق بدبختیست؟

4. پس تو پنداشتی که چون باشد؟

5. گر تو بر خوان عشق خواهی بود

6. خورشت خاک و باده خون باشد

7. رقت چشم آرزومندان

8. اثر حرقت درون باشد

9. به نصیحت قرار کی گیرد؟

10. دل ، که از عشق بی‌سکون باشد

11. کی به شاخ غمش رسد دستی؟

12. که نه در زیر این ستون باشد

13. اوحدی، گر تو صد زبان داری

14. عاشق بی‌درم زبون باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
* نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست
شعر کامل
حافظ
* لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه
* ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه
شعر کامل
وحشی بافقی
* گرمم ز آتش دل زان سان که گر درین تب
* پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
شعر کامل
جامی