اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 248

1. چون من سر تو دارم سامانم از که باشد؟

2. دردم تو می‌فرستی، درمانم از که باشد؟

3. گفتی: برو ز پیشم، خود می‌روم، ولیکن

4. زین غصه گر بمیرم تاوانم از که باشد؟

5. چون در فراق خویشم زار و ضعیف کردی

6. گر بار غم کشیدن نتوانم، از که باشد؟

7. دردم همی فرستی هر ساعت از برخود

8. باز آر به درد دوری درمانم، از که باشد؟

9. چون بوسه‌ای به زاری هرگز نمی‌دهی تو

10. گر بعد ازین به زورت بستانم، از که باشد؟

11. دوشم به طنز گفتی: کز کیست این فغانت؟

12. زخم تو می‌خورم من، افغانم از که باشد؟

13. جوری که می‌پسندی بر اوحدی نهانی

14. گر در میان مردم برخوانم، از که باشد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از ابر بهاران ببارید نم
* ز روی زمین زنگ بزدود غم
شعر کامل
فردوسی
* ابر اگر آموزد از طبع تو رسم مردمی
* در زمین دیگر نرویاند بجز مردم گیا
شعر کامل
سلمان ساوجی
* ای نفس نوح بیا وی هوس روح بیا
* مرهم مجروح بیا صحت بیمار بیا
شعر کامل
مولوی