اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 254

1. خواهم شبی بر آن دهن تنگ میر شد

2. کامشب مرا تعلق او در ضمیر شد

3. این باد زلف اوست که باد بنفشه برد

4. وین خاک کوی او که نسیمش عبیر شد

5. از هجر آن پری که خمیرم ز خاک اوست

6. خاک جهان ز خون دو چشمم خمیر شد

7. مهر خود از دلم، دگران گو: برون برید

8. کم در درون محبت او جایگیر شد

9. در جان دوست هیچ اثر خود نمی‌کند

10. آن نالها که از دل من بر اثیر شد

11. ای مدعی، دگر به خلاصش نظر مدار

12. مرغی، که صید آن صنم بی‌نظیر شد

13. گر زخم تیر غمزهٔ خوبان ندیده‌ای

14. از اوحدی شنو، که درین درد پیر شد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چشم حسرت به سر اشک فرو می‌گیرم
* که اگر راه دهم قافله بر گل برود
شعر کامل
سعدی
* گر شمع را ز شعله رهائی است آرزو
* آتش چرا به خرمن پروانه میزند
شعر کامل
پروین اعتصامی
* ای خدا از عاشقان خشنود باد
* عاشقان را عاقبت محمود باد
شعر کامل
مولوی