اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 310

1. دلدار دل ببرد و زما پرده می‌کند

2. ما را ز هجر خویشتن آزرده می‌کند

3. دل برد و جان اگر ببرد نیز ظلم نیست

4. شاهست و حکم بر خدم و برده می‌کند

5. ما را ز هجر خویش بده گونه مرده کرد

6. اکنون عتاب و عربده ده مرده می‌کند

7. یکتایی دلم ز جفا هر دمی دو تا

8. آن طرهٔ دراز دو تا کرده می‌کند

9. طفلان دیدگان مرا دایهٔ غمش

10. از خون دل برای چه پرورده می‌کند؟

11. چشمش ز پیش زلف سیه دل نمی‌رود

12. وین نازنیست خود که پس پرده می‌کند

13. گلگون اشک دیده ز درد فراق او

14. بر روی اوحدی گذر آزرده می‌کند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
* مدامش باغبون خونین جگر بی
شعر کامل
باباطاهر
* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی
* بر سر هر نرگسی ماهی تمام
* شش ستاره بر کنار هر مهی
شعر کامل
منوچهری