اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 330

1. تو را که گفت که من بی‌تو می‌توانم بود

2. که مرگ بادا گر بی‌تو زنده دانم بود

3. اگر به پیش کسی جز تو بسته‌ام کمری

4. گواه باش که: زنار در میانم بود

5. درون خویش بپرداختم ز هر نقشی

6. مگر وفای تو کندر میان جانم بود

7. هزار بار مرا سوختی و دم نزدم

8. که مهر در جگر و مهر بر زبانم بود

9. سکونت از من دل خسته در جدایی خود

10. طلب مدار، که ساکن نمی‌توانم بود

11. بگفت راز دل اوحدی به مرد و به زن

12. سرشک دیده، که در عشق ترجمانم بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
* گله از دوست به دشمن نه طریق ادب‌ست
شعر کامل
سعدی
* مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
* تا لاله مگر روزی سر برزند از خاکم
شعر کامل
هلالی جغتایی
* خویش من آنست که از عشق زاد
* خوشتر از این خویش و تباریم نیست
شعر کامل
مولوی