اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 341

1. روز وداع گریه نه در حد دیده بود

2. توفان اشک تا به گریبان رسیده بود

3. نزدیک بود کز غم من ناله برکشد

4. از دور هر که نالهٔ زارم شنیده بود

5. دیدی که: چون به خون دلم تیغ برکشید؟

6. آن کس که جان بخوش دلش پروریده بود

7. آن سست عهد سرکش بدمهر سنگدل

8. ما را به هیچ داد، که ارزان خریده بود

9. چون مرغ وحشی از قفس تن رمیده شد

10. آن دل، که در پناه رخش آرمیده بود

11. زان دردمند شد تن مسکین، که مدتی

12. دل درد آن دو نرگس بیمار چیده بود

13. روز وداع دل بشد از دست و حیف نیست

14. کان روز اوحدی طمع از جان بریده بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* لباسی دوختم بر قامت دل
* زپود محنت و تار محبت
شعر کامل
باباطاهر
* دیگر ز شاخ سرو سهی بلبل صبور
* گلبانگ زد که چشم بد از روی گل به دور
شعر کامل
حافظ
* باده یک ساغرند و پشت و روی یک ورق
* چون گل رعنا خزان و نوبهار زندگی
شعر کامل
صائب تبریزی