اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 40

1. از ما به فتنه سرمکش، ای ناگزیر ما

2. که آمیزشیست مهر ترا با ضمیر ما

3. ما قصه‌ای که بود نمودیم و عرضه داشت

4. تا خود جواب آن چه رساند بشیر ما

5. نی‌نی ، به پیک و نامه چه حاجت؟ که حال دل

6. دانم که نانوشته بخواند مشیر ما

7. ای باد صبح‌دم خبر ما بپرس نیک

8. کین نامها نه نیک نویسد دبیر ما

9. ای صوفی، ار تو منکر عشقی به زهد کوش

10. ما را ز عشق توبه نفرمود پیر ما

11. بس قرنها سپهر بگردد بدین روش

12. تا بر زمین عشق نیابد نظیر ما

13. پستان خود به مهر بیالود و دوستی

14. روز نخست دایه که می‌داد شیر ما

15. در آب و گل ز آدم خاکی نشان نبود

16. کغشته شد به آب محبت خمیر ما

17. دلبر ز آه و نالهٔ من هیچ غم نداشت

18. دانست کان شکار نیفتد به تیر ما

19. زان دل شکسته‌ایم که بر دوست بسته‌ایم

20. کز ما دل شکسته طلب کرد میر ما

21. سهلست دستگیری افتاد گان ولی

22. وقتی بود که دوست شود دستگیر ما

23. با خار ساختیم، که گل دیر بردمد

24. شاخ بلند دوست به دست قصیر ما

25. از جان برآمدست، نباشد شگفت اگر

26. در دل نشیند این سخن دلپذیر ما

27. ای اوحدی، اگر ید بیضا بر آوری

28. مشنو، کزان تنور برآید فطیر ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان
* کان شوخ سربریده بند زبان ندارد
شعر کامل
حافظ
* مرا ز روز قیامت غمی که هست این است
* که روی مردم عالم دوبار باید دید
شعر کامل
صائب تبریزی
* تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
* راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
شعر کامل
حافظ