اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 437

1. بباد صبا گفتم از شوق دوش

2. که: درکارم، ار میتوانی، بکوش

3. نشانی از آن نوشدارو بیار

4. که سودای او بردم از مغز هوش

5. نه زان گونه تلخست کام دلم

6. که شیرین توان کردن او را بنوش

7. رفیقا، مکن پر نصیحت، که من

8. ندارم دماغ نصیحت نیوش

9. مرا آتش عشق در اندرون

10. ز خامی بود گر نیایم به جوش

11. مکن دورم از باده خوردن، که باز

12. مرا تازه عهدیست با می‌فروش

13. دو چشم من از عشق او چون پرست

14. لبم گر بخوشد ز غم، گو: بخوش

15. چو آگه شوی از شب بیدلی

16. به روزش مرنجان و رازش بپوش

17. بهل، تا روم بر سر عشق من

18. چو من رفتم، آنگه ز پی می‌خروش

19. به کام بداندیش گشت اوحدی

20. که بر نیک خواهان نمیکرد گوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سنگین نمی شود اینهمه خواب ستمگران
* می شد گر از شکستن دلها صدابلند
شعر کامل
صائب تبریزی
* برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا
* تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا
شعر کامل
مولوی
* ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
* اگر طلوع کند طالعم همایون است
شعر کامل
حافظ