اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 436

1. امروز گم شدم: تو بر آهم مدار گوش

2. فردا طلب مرا به سر کوی می‌فروش

3. دوش آن صنم به ساغر و رطلم خراب کرد

4. و امشب نگاه کن که: دگر میدوم به دوش

5. رندم، تو پر غرامت رندی چو من بکش

6. مستم، تو بر سلامت مستی چو من بکوش

7. ای هوشیار، پند مده پر مرا، که من

8. زان باده خورده‌ام که نیایم دگر به هوش

9. ما عاشقیم زار و ز ما پرده بر مدار

10. بر زار و عاشق ار بتوان پرده‌ای بپوش

11. زاهد چراست خشک و چنین آبها روان؟

12. صوفی چراست سرد و چنین بادها به جوش؟

13. ساقی، میار جز قدح آن شراب صرف

14. مطرب، مگوی جز سخن آن لب خموش

15. گویند: پیش او سخن خویشتن بگوی

16. گفتن چه سود؟ چونکه نباشد سخن نیوش

17. گوشی نمیکنی تو بدین جانب، ای نگار

18. تا بر کشم ز دل، که خراشیده‌ای، خروش

19. چون اوحدی به روی تو مینوشم این شراب

20. نقلم ده از لب و به زبانم بگوی: نوش


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید
* مرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* کنون که از کمر کوه موج لاله گذشت
* بیار کشتی می، نوبت پیاله گذشت
شعر کامل
صائب تبریزی
* مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
* یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
شعر کامل
سعدی