اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5

1. شب و روز مونس من غم آن نگار بادا

2. سر من بر آستان سر کوی یار بادا

3. دلش ارچه با دل من به وفا یکی نگردد

4. به رخش تعلق من، نه یکی، هزار بادا

5. چو رضای او در آنست که دردمند باشم

6. غم و درد او نصیب من دردخوار بادا

7. ز ملامت رقیبان نکند گذار بر من

8. که بت من از رقیبان به منش گذار بادا

9. سخن کنار پر خون که مراست هم بگویم

10. به میان لاغر او، که درین کنار بادا

11. چو باختیار کردم دل و جان فدای آن رخ

12. گر ازو کنم جدایی نه باختیار بادا

13. به من، ای صبا، نسیمی ز بهار دولت او

14. برسان، که سال و ماهت همه نو بهار بادا

15. چه کند مرا رقیبش همه سال دور از آن رخ؟

16. که چو من بدرد دوری همه ساله زار بادا

17. لب او چو باز پرسد دل عاشقان خود را

18. دل ریش اوحدی نیز در آن شمار بادا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شعرها پیشت چنان باشد که از شهر حجاز
* با یکی خرما کسی هجرت کند سوی هجر
شعر کامل
سنایی
* تنی زنده دل، خفته در زیر گل
* به از عالمی زندهٔ مرده دل
شعر کامل
سعدی
* از رشک اشک حاسد تو چون بقم شدست
* از رنج روی دشمن تو چون زریر باد
شعر کامل
انوری