اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6

1. پیر ریاضت ما عشق تو بود، یارا

2. گر تو شکیب داری، طاقت نماند ما را

3. پنهان اگر چه داری چون من هزار مونس

4. من جز تو کس ندارم پنهان و آشکارا

5. روزی حکایت ما ناگه به گفتن آید

6. پوشیده چند داریم این درد بی‌دوا را؟

7. تا کی خلی درین دل پیوسته خار هجران؟

8. مردم ز جورت، آخر مردم، نه سنگ خارا

9. آخر مرا ببینی در پای خویش مرده

10. کاول ندیده بودم پایان این بلا را

11. باد صبا ندارد پیش تو راه، ورنه

12. با نالهای خونین بفرستمی صبا را

13. چون اوحدی بنالد، گویی که: صبر می‌کن

14. مشتاقی و صبوری از حد گذشت یارا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اشک طرف دیده را گردید و رفت
* اوفتاد آهسته و غلتید و رفت
شعر کامل
پروین اعتصامی
* قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
* به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
شعر کامل
سعدی
* گردون دهان شیر ز خوی پلنگ توست
* با کاینات صلح کن آنگه صفا ببین
شعر کامل
صائب تبریزی