اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 516

1. گر او پیدا شود بر من به شیدایی کشد کارم

2. و گر من زو شوم پنهان به پیدایی کشد زارم

3. دو رنگی در میان ما به یک بار آن چنان کم شد

4. که غیر از نقش یک رنگی، نه او دارد، نه من دارم

5. دلم گر چشم اقراری براندازد بغیر او

6. دو چشم او برانگیزد جهانی را به انکارم

7. مرا از بس که او دم داد و دل غم دید در عشقش

8. غمش بگسیخت تسبیحم، دمش دربست زنارم

9. میان خواب و بیداری شبی دیدم خیال او

10. از آن شب واله و حیران، نه در خوابم، نه بیدارم

11. تو از هر چاردیواری نشان من چه می‌پرسی؟

12. که یار از شش جهت بیرون و من در صحبت یارم

13. کسی کو جان من باشد چه با او دوستی ورزم؟

14. نباشد دوستی با او که خود را دوست میدارم

15. ز باغ ورد او دوری نخواهم کرد تا هستم

16. بهل، تا داغ ورد او بسوزد اوحدی‌وارم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن خویش به بیگانه نمی‌یارم گفت
* گله از دوست به دشمن نه طریق ادب‌ست
شعر کامل
سعدی
* گرش ببینی و دست از ترنج بشناسی
* روا بود که ملامت کنی زلیخا را
شعر کامل
سعدی
* نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس
* که عندلیب تو از هر طرف هزارانند
شعر کامل
حافظ