اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 568

1. درد تو برآورد ز دنیا و ز دینم

2. با مایهٔ عشق تو آن نه باد و نه اینم

3. چشم همه آفاق به دیدار تو بینند

4. تا پردهٔ ز رخ برنکنی هیچ نبینم

5. تحصیل تو مقدور و من آسوده روا نیست

6. از خرمن اقبال چرا خوشه نچینم؟

7. اندیشهٔ مستوری و دین داشتنم بود

8. سودای تو نگذاشت که مستور نشینم

9. از گنج وصالت به سعادت برسد زود

10. گر خاتم لعل تو شود ملک نگینم

11. تا ماه تشبه به رخت کرد ز خوبی

12. با ماه به پیکارم و با مهر به کینم

13. گر نور تو در خلق نبینم ز دو گیتی

14. هم گوش فروبندم و هم گوشه نشینم

15. پایی به کرم بررخ من نیز همی نه

16. کندر سر کویت نه کم از خاک زمینم

17. چون اوحدی از وصل به شاهی برسم زود

18. گر خاتم لعل توشود ملک یمینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو فندق دهان از سخن بسته بود
* نه چون ما لب از خنده چون پسته بود
شعر کامل
سعدی
* تکیه بر اختر شب دزد مکن کاین عیار
* تاج کاووس ببرد و کمر کیخسرو
شعر کامل
حافظ
* از دورویان در جهان آثار یکرنگی نماند
* کاش زین گلزار این گلهای رعنا کم شود
شعر کامل
صائب تبریزی