اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 603

1. کیست آن مه؟ که می‌رود نازان

2. عاشقان در پیش سراندازان

3. پای وصلش ز سوی ما کوتاه

4. دست هجرش به جان ما یازان

5. حلقهای دو زلف چون رسنش

6. چنبر گردن سر افرازان

7. بر سر چار سوی دل مشهور

8. کمر او ز کیسه پردازان

9. در خم زلف او زبون دلها

10. چون کبوتر به چنگل بازان

11. می‌دواند میان لشکرگاه

12. از چپ و راست همچو طنازان

13. دست در دامنش زنم روزی

14. بر در بارگه چو سربازان

15. بوسه‌ای خواهمش، و گر ندهد

16. بستانم به دولت غازان

17. اوحدی، دل مده به غمزهٔ او

18. کشکارا کنند غمازان


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گوی توفیق و کرامت در میان افکنده‌اند
* کس به میدان در نمی‌آید سواران را چه شد
شعر کامل
حافظ
* ناصح از بیهودگی آبروی خویش برد
* بوی خون آید ز افغان مرغ بی هنگام را
شعر کامل
صائب تبریزی
* شب فراق که داند که تا سحر چند است
* مگر کسی که به زندان عشق دربند است
شعر کامل
سعدی