اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 65

1. روزگار از رخ تو شمعی ساخت

2. آتشی در نهاد ما انداخت

3. ما طلب‌گار عافیت بودیم

4. در کمین بود عشق، بیرون تاخت

5. سوختم در فراق و نیست کسی

6. که مرا چاره‌ای تواند ساخت

7. مگر او رحمتی کند، ورنه

8. هر کرا او بزد، کسی ننواخت

9. عاشقانش چرا کشند به دوش؟

10. سر، که در پای دوست باید باخت

11. اوحدی آن چنان درو پیوست

12. که نخواهد به خویشتن پرداخت

13. سخن او نمی‌توان گفتن

14. دم نزد هر که این سخن بشناخت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* حافظ ار آب حیات ازلی می‌خواهی
* منبعش خاک در خلوت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* خجلست سرو بستان بر قامت بلندش
* همه صید عقل گیرد خم زلف چون کمندش
شعر کامل
سعدی
* برگ نسرین ترا بی خار می‌یابم هنوز
* باغ رخسارت پر از گلنار می‌یابم هنوز
شعر کامل
خواجوی کرمانی