اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 656

1. در صدد هلاک من شیوهٔ چشم مست تو

2. مرد کشی و سرکشی عادت زلف پست تو

3. غیرت دل نشاندم بر سر آتشی دگر

4. هر نفسی که بنگرم با دگری نشست او

5. هر سر مویت، ای پسر، دست گرفته خاطری

6. در عجبم که: چون بود از همه باز رست تو؟

7. مست توام، چه می‌دهی باده به دست مست خود؟

8. بوسه بده، که نشکند باده خمار مست تو

9. تا به کنون اگر سرم داشت هوای دیگری

10. دست بیار، تا از آن توبه کنم به دست تو

11. با همه زیرکی، نگر: صید تو گشت اوحدی

12. ور تو تویی، در اوفتد پنجه ازو به شست تو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند
* مرا جمال تو باید قمر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* شراب اشک تلخم، چاشنی از نقل تر گیرد
* گر آن شیرین پسر، بادام چشمم در شکر گیرد
شعر کامل
حزین لاهیجی
* دیگر به کجا می‌رود این سرو خرامان
* چندین دل صاحب نظرش دست به دامان
شعر کامل
سعدی