اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 716

1. ای مردگان، کجایید؟ اینک مسیح زنده

2. هر دم لبش حیاتی در مرده‌ای دمنده

3. زنار او کمندی در حلق جان کشیده

4. ناقوس او خروشی در آسمان فگنده

5. ای خاکیان رنجور، آمد طبیب دلها

6. کز جانتان بشوید ترکیب آب گنده

7. رنج درون تن را تدبیر اوست کافی

8. درد نهان دل را درمان او بسنده

9. کو عقل؟ تا بداند پیوند ابن و آبا

10. کو دیده؟ تا ببیند جمع اله و بنده

11. چون اوحدی نگر تا: بر فقر خود نگریی

12. تا نگریی نیاید بر ما مجال خنده

13. کان گنج را نیابی جز در سرای ویران

14. و آن شاه را نبینی جز در قبای ژنده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند
* گر تو نمی‌پسندی تغییر کن قضا را
شعر کامل
حافظ
* در بیستون ز نالۀ من گر صدا فتد
* نالد ز درد کوه جدا كوهكن جدا
شعر کامل
جامی
* گل نیز در آن هفته دهن باز نمی‌کرد
* و امروز نسیم سحرش پرده دریده‌ست
شعر کامل
سعدی