اوحدی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 717

1. عاشقان درد کش را دردی می‌خانه ده

2. از قدح کاری نیاید، بعد ازین پیمانه ده

3. جان ما بر باد خواهد رفت، ساقی، یکزمان

4. باده‌ای گر می‌دهی، بر یاد آن جانانه ده

5. هر حریفی را به قدر حال او تیمار کن

6. طوطیان را شکر آر و ماکیان را دانه ده

7. چون شود خوابت گران دست سبک روحی بگیر

8. و آن دگرها را سبک‌تر سر به سوی خانه ده

9. آن سر زلف چو زنجیر، ار چه کاری مشکلست

10. یک زمان در دست این آشفتهٔ دیوانه ده

11. ای که منکر میشوی سوز دل ریش مرا

12. پرتو آن شمع بین و ترک این پروانه ده

13. کنج این ویرانه بی‌گنجی نباشد اوحدی

14. مست گشتی، خیز و آوازی درین ویرانه ده


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل آگاه در پیری زغفلت بیش می لرزد
* که وقت صبح اکثر شبروان را خواب می آید
شعر کامل
صائب تبریزی
* جز از گوی و میدان نبودیش کار
* گهی زخم چوگان و گاهی شکار
شعر کامل
فردوسی
* عاشقان زمره ارباب امانت باشند
* لاجرم چشم گهربار همان است که بود
شعر کامل
حافظ