عرفی شیرازی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 352

1. هوشم به نگاهی برد، جانانه چنین باید

2. یک جرعه خرابم کرد، پیمانه چنین باید

3. تا کرد بنا عشقت، افسانهٔ هجران را

4. در خواب فنا رفتم، افسانه چنین باید

5. از بس که غبار غم، از سینه بشد رُفته

6. تا زانوی دل گرد است، این چنین باید

7. بیگانه به دور من، رخساره کند پنهان

8. رنجش نتوان کردن، بیگانه چنین باید

9. نادیده جمال او، مهرش ز دلم سر زد

10. ناکاشته می روید، این دانه چنین باید

11. می بینم و می جویم، می چینم و می ریزم

12. می خندم و می گریم، دیوانه چنین باید

13. در خون، جگرعرفی، می غلتد و می سوزد

14. در آتش خود رقصد، پروانه چنین باید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تا چه در گوش درختان گفت باد صبحدم
* کز طرب شد پایکوبان سرو دست افشان چنار
شعر کامل
صائب تبریزی
* آن زلف مکن شانه که زنجیر دل ماست
* بر هم مزن آن سلسله را شانه نگه دار
شعر کامل
وحشی بافقی
* نشان مردمی در مردم عالم نمی یابم
* اگر دارد وجودی مردمی، مردم گیا دارد
شعر کامل
صائب تبریزی